رفتن به محتوا

رمان یک عاشقانه‌ی آرام، نادر ابراهیمی

رمان یک عاشقانه‌ی آرام، نادر ابراهیمی

یک عاشقانه آرام عنوان رمانِ نادر ابراهیمی (۱۴ فروردین ۱۳۱۵–۱۶ خرداد ۱۳۸۷) نویسندهٔ ایرانی است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۷۴ در تهران توسط نشر روزبهان منتشر شد. در بهار سال ۱۳۹۷ این کتاب در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های طرح عیدانه کتاب و همچنین در لیست ۱۰ کتاب پرفروش طرح پاییزه ۱۳۹۷ و طرح تابستانه ۱۳۹۶ در قسمت کتاب‌های عمومی تألیفی، قرار گرفت.
رمان یک عاشقانه آرام، نادر ابراهیمی
یک عاشقانه آرام نوشته نادر ابراهیمی
داستان یک عاشقانه آرام در سال‌ ۵۷ و در بحبوحه انقلاب ایران می‌گذرد. مردی گیلانی و اهل سیاست عاشق دختری آذری به نام عسل می‌شود که او هم یک انقلابی پرشور است. مرد معلم ادبیات و یک مبارز مخالف رژیم است، از همین رو، زندگی، خانه به دوشی را به آنها تحمیل می‌کند و داستان زندگی پر التهابشان آغاز می‌شود و تا انتها مبتنی بر روابط عاشقانه این دو پیش می‌رود. نویسنده در این رمان عاشقانه با بیان داستانی خواندنی از زندگی یک زوج و در لابلای ماجراهای پیش آمده برای آن‌ها، با قلمی زیبا گفت‌وگوهای جذابی را خلق می‌کند. او مخاطب را به فکر وا می‌دارد و او را متوجه می‌کند که نباید به عشق به چشم یک خاطره و عادت نگاه کرد. ابراهیمی در یک عاشقانه آرام، عاشقانه می‌نویسد و در پس این عاشقانه، مضامینی جهان‌شمول را به‌ مخاطبان خود منتقل می‌کند. می‌توانيم از شخصیت‌های ساده و روشن این کتاب درس بگیریم و موسیقی زندگی خودمان را بنوازیم. این رمان، تا کنون پنجاه و هشت بار تجدید چاپ شده‌است.
رمان یک عاشقانه آرام، نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی نویسنده رمان یک عاشقانه آرام

بخش‌هایی از کتاب یک عاشقانه‌ی آرام:

– عاشق، یاغی‌ست؛ امّا یاغیانِ بزرگ، اصولی دارند.
زیبایی یاغیگری، فقط در حفظ همان اصول است.
عاشق، جدّی‌ست؛ امّا عبوس نیست.

– عسل، بی‌خود از خویش، با صدای بلندِ شتابان گفت: اینطور نمی‌شود. اصلاً نمی‌شود. از سفرِ بلندِ رؤیا آمده‌یی. خوب است. عالی‌ست. شدنی، امّا، نیست. هر هفته وَ در تمام هفته‌های عُمرْ خود را تکرارکردن حتّی به زیباترین صورتِ ممکن زندگی‌مان را مملو از کسالتی مرگبار خواهدکرد، و ما را «خسته از بی‌رنگیِ تکرار». چارچوب. هر قدر چارچوبی که به کار می‌بری بزرگ باشد به خیالِ خودت برای وسعتِ میدانِ عمل بومِ بودنِمان را سخت‌تر و بی‌رحمانه‌تر به صلیب می‌کشد __ از چار سو. این، خویشتن را با بهترین دارِ دنیا به‌دارآویختن است. خویشتن را به داری آهنین و استوار آویختن.

– عاشق شدن مسئله‌ای نیست، عاشق ماندن مسئله‌ی ماست. بقای عشق، نه بروز عشق. عشق به اعتبار مقدار دوامش عشق است، نه شدت ظهورش.

– عشق یک قطار مسافربری نیست تا اگر کمی دیر رسیدی، قطار رفته باشد و تو مانده باشی با چمدان‌های سنگین، با تاسف، با قطره‌های اشکی در چشمان حسرت.

– اگر عشق را از جریان عادی زندگی جدا کنیم، از نان برشته داغ، چای بهاره خوش‌عطر، قوطی کبریت، دستگیره‌های گلدار و ماهی تازه، عشق همان تخیلات باطل گذرا خواهد بود.