
رمان پاییز فصل آخر سال است، نسیم مرعشی
خلاصه داستان
داستان جای خالی سلوچ روایت دردمندانه زندگی یک زن روستایی (مِرگان) در یکی از نقاط دورافتادهٔ ایران (روستای زمینج) است. او سعی میکند پس از ناپدید شدن ناگهانی شوهرش کانون خانواده را حفظ کند. مرگان دو پسر به نامهای عباس و اَبراو (Abraw) و دختری به نام هاجر دارد.
این کتاب با نثر شاعرانه و بی پرده ی دولت آبادی، فراز و نشیب های زندگی زنی را روایت می کند که مجبور است با تمام توان، با فساد سیاسی، استبداد و فقر موجود در دنیای پیرامون خود دست و پنجه نرم کند. این زن، هم عاشق سلوچ است و هم به خاطر غیبت ناگهانیش، از او بسیار عصبانی است. کتاب جای خالی سلوچ، با هنر و زیبایی ث جامعه ای را به تصویر می کشد که میان گذشته و آینده گیر افتاده است؛ گذشته و آینده ای که توسط بی عدالتی به گروگان گرفته شده اند.
کتاب در حقیقت سعی میکند تقدیرِ زندگیِ زنانی را نشان دهد که در همه جایِ ایران حضور دارند؛ پابهپای مردان کارهای دشوار انجام میدهند؛ در سختکوشی کم از مردان ندارند؛ زنانی که در تمامِ عمر حتی یک روز هم رنگِ خوشی را نمیبینند؛ امّا خم به ابرو نمیآورند و با وجودِ همهٔ این اتفاقات تلخ میجنگند.
رمان به جای خالی سلوچ اشاره می کند؛ سلوچ اما، حضور مستقیمی در داستان ندارد. به تدریج با خواندن کتاب، شخصیت او از ورای ماجراها و سخنان شخصیت ها با یکدیگر آشکار می شود.
ترجمه به زبانهای دیگر
ترجمه به انگلیسی توسط کامران رستگار در سال ۲۰۰۷
ترجمه به ایتالیایی توسط آنا ونسن.
ترجمه به فرانسوی توسط دکتر مریم عسگری
ترجمه به آلمانی توسط زیگرید لطفی
ترجمه به کردی
ترجمه به هلندی