
ژانرهای ادبی
کلیدر سرنوشت غمبار رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است، به تصویر میکشد. این رمان بر اساس حوادث واقعی نوشته شده و به شرح سختیها و رنجهای خانوادهٔ کَلمیشی میپردازد. دولتآبادی از کلیدر به عنوان یک آرزوی مهم یاد میکند و آن را «یک یادگاری برای مردم آیندهٔ ما» مینامد. کلیدر را میتوان نقطهٔ اوج رشته آثار پیشین دولتآبادی به حساب آورد، که اغلب آنان داستانهایی کوتاه دربارهٔ مردم زجرکشیده ی دهات خراسان است.
پیشزمینه
کِلیدَر نام کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور، و قوچان در خراسان است. دولتآبادی رمان کلیدر را بر اساس داستان واقعی گلمحمد نوشتهاست. وقتی که سرانجام اربابان و حکومت با تیرباران گلمحمد به ماجراجویی و یاغیگری این قهرمان مردمی سبزوار پایان دادند، دولتآبادی پسربچهای بود با پنج یا شش سال سن. دوران کودکی او پر بود از اشعار و داستانهایی که به مرثیهسرایی گلمحمد میپرداختند. توصیفات بسیاری از روستاها و مکانها در رمان کلیدر دقیقاند و بسیاری از شخصیتهای رمان بر اساس اشخاص واقعی ساخته شدهاند. اما رمان کلیدر زندگینامهٔ واقعی گلمحمد نیست. در واقع نویسنده هرگاه مناسب دیده خیال را با واقعیت پیوند زده است. یکی از مهمترین تغییرات، آوردن زمان داستان به چندین سال بعد است. داستان در سال ۱۳۲۵ یعنی پس از پایان غائلهٔ آذربایجان آغاز میشود و در سال ۱۳۲۷ پس از تلاش نافرجام برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، پایان مییابد. دولتآبادی قصد داشته حزب توده را در ماجرای داستان دخیل کند، بنابراین این چارچوب زمانی را مناسب دیده است.
دولتآبادی خود بومی همان منطقهای است که ماجرای داستان در آن رخ میدهد. دوران کودکی او با دشواری فراوانی سپری شده و انواع و اقسام کارهای طاقتفرسا از جمله کار بر روی زمین سخت کویر و کار حشم را تجربه کردهاست. توصیفات او از رنج و فقر دهقانان آنچنان طبیعی و قانعکننده است که به آسانی میتوان فهمید این توصیفات از تجربهٔ واقعی خود نویسنده سرچشمه گرفتهاست. زیرا با خیالپردازی نمیتوان به چنین توصیفات واقعبینانهای رسید.
خلاصهٔ داستان
مارال، دختر جوان کرد، اسبش را به سوی زندان شهر میتازاند تا پدر و نامزدش، دلاور، را که هر دو در حبساند ملاقات کند. شخصیتهای اصلی داستان همگی به هنگام دیدار مارال از زندان شهر و بازگشت به نزد عمهاش، بلقیس، معرفی میشوند. بلقیس و شوهرش، کلمیشی، سه پسر و یک دختر به نامهای خانمحمد، گلمحمد، بیگمحمد، و شیرو دارند. خشکسالی شدید امرار معاش این خانواده را که غالباً متکی بر چوپانی است، دشوار کرده و آنان را به دیمیکاری که محصول و سود قابلتوجهی ندارد واداشتهاست.
گل محمد، پسر دوم خانواده است که بهتازگی از خدمت اجباری سربازی بازگشته و همسری به نام زیور دارد. او و مارال عاشق یکدیگر میشوند و گلمحمد مارال را به همسری میگیرد. این ازدواج تخم عداوت و مخاصمه را در دل دلاور، نامزد سابق مارال، میکارد. با گذشت داستان، تنشها و کشمکشها میان طایفهها و خانوادههای مختلف تشدید میشود و در میان این منازعات و دشمنیها، گلمحمد در حین دفاع از خود، حاج حسین چارگوشلی، یکی از مالدارهای اسم و رسم دار روستایی را به قتل میرساند. پس از وقوع این حادثه، دو امنیه به بهانهٔ وصول مالیات گلّههایی که وجود نداشت و در اصل برای تحقیق در رابطه با جنایت انجامگرفته به نزدیکی آن منطقه میآیند. گلمحمد که به اصل ماجرا پی برده بود امنیهها را میکشد و جسدشان را میسوزاند. گلمحمد دستگیر و زندانی میشود، اما سرانجام به کمک ستار از زندان میگریزد. ستار فعال سیاسی و عضو حزب توده است که در منطقه زیر پوشش یک پینهدوز به فعالیت سیاسی میپردازد و در رؤیاهایش گلمحمد را رهبر آینده و بالقوهٔ قیام مردمی ایران میبیند. گلمحمد پس از فرار بهناچار زندگی مخفیانهای را پیش میگیرد. گلمحمد و یارانش به جنگ با اربابها و خانها که دهقانان فقیر و عشایر را مطیع خود کردهاند و از آنها سوءاستفاده میکنند میپردازند. افسانهها پیرامون گلمحمد و یاران مسلحش بهسرعت در سرتاسر منطقه میپیچد و گلمحمد که اندکاندک به چهرهای محبوب نزد مردم تبدیل میشود، در نقش قهرمان آنان ظاهر میشود. برای گلمحمد دشواریها تازه شروع شدهاست، دلشورهٔ حفظ قهرمانی مشکلتر از قهرمانشدن است. فشارهای روانی گلمحمد را غرق در تردید، سراسیمگی، سردرگمی، و تشویش درونی میکند. گلمحمد احساس میکند که به آخر خط رسیده و پایان کارش نزدیک است. با تلاش نافرجام یکی از اعضای حزب توده برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، ورق برمیگردد. حزب توده به محاق سیاسی فرومیرود و از هرگونه فعالیت رسمی منع میشود. اوضاع سیاسی جامعه دستخوش تغییراتی بنیادین میشود و دهقانان رنجکشیدهای که روزی برای ایستادگی در برابر اربابان زورگو همقسم شده بودند، یکی پس از دیگری شانه خالی میکنند. اربابان و مقامات حکومتی در نهایت موفق میشوند تا ناآرامیها و شورشها را بخوابانند و رمان کلیدر با کشتهشدن گلمحمد و تقریباً تمامی کسانی که به نحوی با خانوادهٔ کلمیشی مرتبط بودند به پایان میرسد. ستار نیز که برخلاف دستورالعملهای حزب توده همپای گلمحمد جنگیده بود، کشته میشود.
سبک و زبان
کلیدر به سبک واقعگرایی نوشته شدهاست و نویسنده بهطور ضمنی ادعا میکند که وقایع و شخصیتهای داستان، همه بر پایهٔ واقعیتاند. بهکارگیری واژگان و اصطلاحات نامأنوس محلی تلاشی برای اثبات این مدعاست. گفتگوهای مابین شخصیتهای داستان نیز کمابیش طبیعی است. اما در وصفها زبان دولتآبادی غالباً زبان شعر است، یعنی آکنده از استعاره و مجاز و سایر آرایههای ادبی. احسان یارشاطر، ادیب و استاد دانشگاه کلمبیا، قدرت دولتآبادی را در همین وصفها و زبان شعری او میبیند و معتقد است دولتآبادی با مهارت کامل توانسته احساس شاعرانه و قدرت تخیل را در نثر خود مهار کند و با پیوند زدن خیال و واقعیت، حکایتی خلق کند که افراد و رویدادهای آن واقعیاند اما اوصاف آنها شاعرانه و خیالانگیز. یارشاطر کلیدر را حماسهای میبیند «با تصاویر پربار شعری در جامهٔ نثر».
با این وجود، نثر آهنگین و حماسهمانند رمان، لحن غزلوار آن در توصیف صحنههای رمانتیک، خودمانی بودن شخصیتهای داستان، تبعیت از سبک نقالیهای سنتی، طولانی و حجیم بودنش، تنوع در شخصیتهای رنگارنگ آن، به تصویر کشیدن جنبههای فراموش شده یا در حال تغییر فرهنگ و فولکلور منطقه و نحوهٔ نگرش آن به دورهای از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، همگی در موفقیت و محبوبیتِ همچنان پایدار کلیدر تأثیرگذار بودهاند.
نقد رمان کلیدر
بسیاری از جنبههای رمان دولتآبادی تحسین منتقدان را برانگیخت. به تصویر کشیدن شخصیتهای پیچیده داستان که نقش حقیقی آنها از طریق ویژگیها و ظاهرشان آشکار میشود، توصیفات دقیق، توانایی فوقالعادهٔ دولتآبادی در تجسم بخشیدن به ویژگیهای فیزیکی، اجتماعی و سیاسی منطقه، خلق ریتمهای زبانی و اوجگیریهای تدریجی آن به منظور برجسته نمودن لحظههای دراماتیک داستان از نقاط قوت محمود دولتآبادی در نگارش کلیدر بهشمار میآیند.
مفسران، کلیدر را نقطهٔ عطفی در تاریخ ادبیات مدرن فارسی میدانند؛ تا حدی که یکی از آنان، کلیدر را «حماسهٔ زوال» میخواند. نگارش کلیدر، محمود دولتآبادی را به کسب جایزهٔ نوبل ادبیات بسیار نزدیک کرد. با این حال دولتآبادی تاکنون به کسب آن نائل نشدهاست.
انتشار
رمان کلیدر با ۲٬۸۳۶ صفحه بزرگترین رمان فارسی است که در ده جلد و پنج مجلد قطور به چاپ رسیدهاست. اولین جلد آن در سال ۱۳۵۷ و آخرین آن در سال ۱۳۶۳ منتشر شد. در سال ۱۳۶۳ مجموعهٔ کامل پنج جلدی کلیدر و همچنین مجموعهٔ تکمیلی سه جلدی آن برای کسانی که پیشتر دو جلد آغازین را خریده بودند، عرضه شد. دو مجلد نخست پیش از بیرون آمدن سه مجلد پایانی هر کدام ۲۰٬۰۰۰ نسخه فروخته بودند و پس از انتشار سه مجلد پایانی، در عرض کمتر از پنج سال ۲۰٬۰۰۰ نسخهٔ کامل (مجموعهٔ پنججلدی) و ۷٬۰۰۰ نسخهٔ تکمیلی (مجموعهٔ سه جلدی) دیگر نیز از آن به فروش رفت. حق تألیفی که به جهت نگارش رمان نصیب دولتآبادی شد، اعلام نشدهاست اما شایعهها حکایت از اختصاص حق تألیف ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ تومانی به او دارد. این حق تألیف آنقدر بوده که خانوادهٔ دولتآبادی به کمک آن به خانهای بزرگتر و مجللتر در شمال شهر تهران نقل مکان کند. کلیدر پس از انتشار رکورد حجیمترین، پرفروشترین، و گرانترین حق تألیف برای یک رمان را شکست.