
رمان جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی
بخشهایی از کتاب:
“این جا چین کمونیست است. من کشور چین را ندیدهام ولی فکر میکنم باید جایی مثل محلة ما باشد. نه در واقع محلة ما مثل چین است. پر از آدم. میگویند در خیابانهای چین هیچ حیوانی دیده نمیشود. هر جا نگاه کنی فقط آدم میبینی. با این حساب محلة ما کمی بهتر از چین است. چون یک گربة هرزه داریم که روی هرة ایوان مینشیند و همسایه طبقه سوم هم از قرار طوطی نگه میدارد. یک مغازة پرندهفروشی هم سر خیابان داریم.”
“به این خانه که آمدیم تصمیم گرفتم این جا را دوست داشته باشم. بدون این تصمیم، ممکن بود دوست داشتن هیچوقت به سراغم نیاید. سروصدا زیاد بود و روز اول انگار برای آشناتر شدن ما با محیط، آقای هاشمی دختر چهاردهسالهاش را زیر شلاق گرفت و فحشهایی که معجونی از چند زبان بود، مثل سنگریزههایی توی حیاط خلوت ما ریخت.”