رفتن به محتوا

مجموعه “یکی بود و یکی نبود”، سید محمدعلی جمالزاده‌

مجموعه “یکی بود و یکی نبود”، سید محمدعلی جمالزاده‌

“یکی بود و یکی نبود” مجموعه‌ای از یک دیباچه٬ شش داستان کوتاه و مجموعه‌ای از کلمات عامیانه فارسی نوشته‌ی سید محمدعلی جمالزاده‌ است که در سال ۱۳۰۰ منتشر شده‌است. این کتاب را شروع ادبیات واقع‌گرای فارسی و داستان‌کوتاه‌نویسی در ادبیات فارسی دانسته‌اند.
یکی بود و یکی نبود، سید محمدعلی جمالزاده‌
یکی بود و یکی نبود نوشته سید محمد علی جمالزاده
«محمدعلی جمالزاده (۱۲۷۰ـ۱۳۷۶) نخستین نویسندهٔ ایرانی است که با قصد و نیت آگاهانه روش داستان‌نویسی اروپایی را به کار گرفت.»

مقدمه کتاب

مقدمه‌ای که او برای این کتاب نوشته برای نشان دادن اهداف کلی و طرز فکر نویسنده بسیار بااهمیت است. او در این مقدمه ابتدا به استبداد ادبی در ایران اشاره می‌کند. «عموماً همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور جهان است در ادبیات نیز دیده می‌شود. نویسنده وقتی قلم در دست می‌گیرد، نظرش تنها متوجه گروه فضلا و ادباست و اصلاً التفاتی به سایرین ندارد و حتی اشخاص بسیاری را نیز که سواد خواندن و نوشتن دارند و نوشته‌های ساده و بی‌تکلف را به خوبی می‌توانند بخوانند و بفهمند هیچ در مدنظر نمی‌گیرد و خلاصه آنکه پیرامون «دموکراسی ادبی» نمی‌گردد.» او سپس به ساده‌نویسی و گرایش به رمان‌نویسی در کشورهای دیگر اشاره می‌کند و فوایدی برای این نوع ادبی برمی‌شمرد: کسب معلومات برای افرادی که فرصت علم‌آموزی با کمک مدارس و کتب را ندارند؛ آشنا کردن اقشار مختلف جامعه با اوضاع یکدیگر و نزدیک کردن آن‌ها به هم؛ نمایاندن احوال ملل دیگر؛ و مهم‌ترین فایدهٔ آن که فایدهٔ زبانی است. جمالزاده رمان را به جعبهٔ حبس صوت طبقات و دسته‌های مختلف ملت تشبیه می‌کند و می‌گوید انشای قدیمی نمی‌تواند در این زمینه به کار بیاید. او پیشنهاد می‌کند نویسندگان کلماتی که در گفتار مردم به کار می‌رود را در آثار خود بکار برند تا این کلمات به مرور زمان فراموش نشوند. بدین صورت سرمایهٔ زبان گسترش می یابد و ادبیات ما جانی دوباره می گیرد. « و البته همین که اهل دانش و بینش به کار نوشتن مشغول شدند به تدریج ذوق سلیم و طبع روشن آن‌ها با مراعات قواعد و ملاحظه ضروریات به‌طوری که منافی با روح زبان نباشد کلمات و اصطلاحات تازه داخل زبان نموده و زبان هم در ضمن حلاجی و ورزیده شده و همان‌طور که ورزش جسمانی در عروق و شریان انسانی خون و قوت تازه روان می‌سازد در عروق ادبیات هم خون تازه دوان و کم کم ادبیات ما نیز صاحب آب و تاب و حال و جمال گردیده و مانند ادبیات قدیممان مایه افتخار و مباهات هر ایرانی خواهد گردید.»

محمدعلی جمالزاده
سید محمد علی جمالزاده نویسنده کتاب یکی بود و یکی نبود
جمالزاده در اولین داستان کوتاه این مجموعه “فارسی شکر است” نیز به دغدغهٔ زبان پرداخته است. در این داستان تیپ‌های مختلف جامعه گرد هم می‌آیند. رمضان که حرف هیچ‌یک را نمی‌فهمد سردرگم می‌ماند. همچنین فراهم آوردن مجموعه کلمات عوامانه در انتهای کتاب تلاش دیگری برای نیل به اهدافی است که او در مقدمه به آن‌ها اشاره کرده است. البته برخی به استفاده‌ی او از کلمات عوامانه انتقاداتی وارد می‌کنند: « مشکل جمالزاده این است که چنان در محاوره‌ای کردن زبان افراط می‌کند که یادش می‌رود زن و مرد و همهٔ اصناف مردم٬ یک زبانه نیستند.» «اما توجه بسیار به اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های عامیانه، نخستین داستان‌های کوتاه را دارای نثری اغراق‌آمیز می‌کند. در یکی بود و یکی نبود گاه داستان فدای فرهنگ عامه گرایی شده است. جمالزاده معترف است که از قالب داستان به عنوان وسیله‌ای برای جمع‌آوری و حفظ امثال و حکم استفاده کرده است.»
اما به هر ترتیب نمی‌توان از تأثیر جمالزاده و نویسندگان دیگری که برای نزدیک کردن زبان آثار ادبی به زبان مردم تلاش می‌کردند؛ چشم‌پوشی کرد.