
رمان خانوم
کتاب برج سکوت نوشته حمیدرضا منایی را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. موضوع اصلی این کتاب اعتیاد است.
کتاب سه فصل با نامهای نمایش مرگ، دیوار شیشهای و در مرز دیدار روشنان دارد. این رمان روایت تکاندهندهای از ساختارهای زیستی بخشی از ضعیفترین طبقه ی اجتماع؛ یعنی معتادان را شرح میدهد.
داستان در یک دستشویی شروع میشود، دستشوییای بدون در که برای تست اعتیاد به آن میروند. اعتیاد و تحقیر معتادان مهمترین ویژگیهای آغاز داستان است.
کتاب عقرب کشی اثر شهریار مندنی پور یک رمان فوق العاده و زیبا اثر یکی از پیشروترین رمان نویس های زمانهی ما “شهریار مندنی پور ” از مهمترین نویسندگان نسل سوم داستاننویسی ایران است. داستانهایش از نظر فرم و زبان از اهمیت زیادی برخوردار است. وی در دانشگاههای هاروارد و بوستون کالج و تافتس تدریس کردهاست. عقرب کشی روایت زندگی امیر شخصیت اصلی داستان را دستمایهی مرور وضعیت ایران از زمان پیش از انقلاب تا پس از آن و جنگ و تبعات پس از آن قرار می دهد.
امیر جوانی خوشگذران و زنباره و از خانواده ای متمول، در بزنگاه انقلاب درگیر عشق خزر می شود و بعد از خودکشی خزر برای گریز از بحران روحیش به جنگ می رود و دچار اختلال و فراموشی شده و دست چپش را ازدست می دهد. حالا او درگیر کشف و مرور زندگی خود و دست چپ مفقود شده است. او می خواهد از طریق جسد یک دست به جوابها و پاسخ رازهایش برسد. دراین راز گشایی و کشف، خواهرش ریحانه با او همراه میشود. ریحانه انگیزه ی دیگری در زندگی ندارد. جوانی و زیبایی و زنانگی او توسط پدر مستبد و متعصب سوخته و خاکستر شده است. ریحانه که خود قربانی پدرسالاری است نمی خواهد امیر هم بیش از این قربانی شود. ریحانه می داند که اگر بعد از بحران روحی امیر پس از مرگ خزر، پدر تعصباتش را کنار می گذاشت شاید امیر هرگز به جنگ نمی رفت و دچار روانپریشی و معلولیت نمی شد. ریحانه و امیر هردو قربانی دیکتاتور مابی پدر هستند.
عقرب کشی رمان اختلاف پدر و پسر است. پسری که حرف پدر متمول را نمی خواند. او حاضر است در بدترین شرایط قرار بگیرد، اما تن به پدرسالاری منحوس ندهد. اما در نهایت قربانی این پدرسالاری می شود. سفر ریحانه و امیر در واقع سفری در درون برای کشف خود است. گویا همین کشف خود است که به ریحانه و او جرات می دهد بی اجازهی پدر به سفری بروند و در نهایت خود را از بندهایی پیدا و ناپیدا رها کنند.
آنچه در عقرب کشی توجه را جلب می کند؛ شخصیتهای زن منفعل است. ریحا، خزر، مادر و حتا حنا که به نظر مستقل تر از بقیه می رسد. زنانی که همگی از سوی پدرسالاری سرکوب شده اند و گاه حرکتهای جسته گریخته برای گریز از این پدرسالاری انجام می دهند؛ هرچند که زیاد موثر نیست.
برگرفته از متن کتاب:
“مینی بوس پشت ایست بازرسی دژبان می ایستد. نظامی های برگشتنی از مرخصی، بی حال و پکرند و برایشان علی السویه است هر چقدر هم که معطل شوند. او از پنجره تماشا می کند سربازی را که روی چند ردیف کیسه شنی نشسته، ژ۳اش هم بیخیال تکیه داده شده. در خنکای تابستانی کوهستان، آفتاب خوش و ولرم است و مزه حبه های انار در کاسه چینی می دهد. سرباز از سر ملال شروع می کند باز کردن یک نارنجک آمریکایی. امیر فکر می کند که دژبانی کار راحت و بی خطری است توی جبهه. دژبان ریش داری که به تو آمده، مسافران را ردیف به ردیف دید می زند، می گوید: سلامتی رزمندگان اسلام صلوات…”